کد مطلب:180079 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:161

درس خداشناسی
روزی امام سجاد علیه السلام در مسجد النبی بود، شنید گروهی خدا را به بندگان تشبیه می نمایند (گویا آن حضرت بر اثر وابستگی آنها به بنی امیه، نمی توانست به طور آشكارا به آنها پاسخ دهد) كنار قبر رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و در آنجا ایستاد و با صدای بلند، با خدای خود چنین مناجات كرد:

«خدایا! قدرت تو آشكار گشته ولی چهره ی جلال تو پدیدار نشده. از این رو تو را نشناختند و تو را با اندازه گیری، اندازه گیرند، و به آنچه كه آن گونه نیستی تشبیه سازند.

خدایا! من از آنانكه برای تو شبیه و نظیر گیرند، بیزارم، چیزی همانند تو نیست، و تو را درك ننموده اند، آن نعمتی كه در وجود آنها آشكار است، همان راهنمایشان به سوی تو است اگر تو را بشناسند، و بین بندگان و تو فاصله ی بسیار است تا به شناسایی تو رسند، آنها تو را با آفریده ات برابر دانسته اند، از این رو تو را نشناختند، و برخی از آفریده های تو را بر اثر عدم شناخت تو، پروردگار خود نموده اند، ای خدای من! تو از آنچه تشبیه كنندگان تو را به آن تشبیه سازند، منزه و برتر هستی.» [1] .



[ صفحه 114]



ابوحمزه ثمالی می گوید: امام سجاد علیه السلام را دیدم نشسته و یكی از پاهایش را روی ران پای دیگر نهاده است، عرض كردم مردم این گونه نشستن را خوش ندارند و می گویند چنین نشستن، نشستن پروردگار است. امام سجاد علیه السلام فرمود:

انی انما جلست هذه الجلسة للملالة، و الرب لا یمل و لا تأخذه سنة و لا نوم:

«همانا من به خاطر خستگی و رفع آن، این گونه نشسته ام، ولی پرودگار خسته نمی شود و خواب سبك و سنگین به ساحت مقدسش راه ندارد.» [2] .


[1] ترجمه ارشاد مفيد، ج 2، ص 153.

[2] بحار، ج 46، ص 59.